گاه نوشت ۳

منتظر بودم رسید خرید هام رو بهم بده مثل همیشه وقتی مبلغ خرید رو میگه من نمی فهمم و از روی مونیتور می خونم یه بیست یوریی بهش دادم و منتظر بودم بقیه پولم رو پس بده داشت یه چیزی
 می گفت من نمی فهمیدم چی میگه حتی اگر هم امکان فهمیدن  بود با اون لهجه ای که صحبت می کرد قطعا نمی تونستم تشخیص بدم و هی سریع و پشت سر هم تکرار می کرد و منم فقط می تونستم با اشاره بهش بفهمونم که نمی فهمم چی میگی انگار که ازم پول خرد می خواست اما من فقط همون بیست یوریی رو داشتم و کیف پولم رو نشونش دادم همین طوری که به صورت پریودیک اون جمله رو تکرار می کرد عصبانی تر هم می شد در اخر بقیه پولم رو بهم برگردوند  یه دونه ده سنتی هم در بین پول ها بود و بهم فهموند که ده سنتی می خواستم و البته با یک لبخند تمسخر امیز منم سریع پول رو گرفتم و چیزایی که خریده بودم رو تو کیفم گذاشتم نفر بعدی که پشت سر من بود وقتی فروشنده بهش مبلغ خرید رو اعلام کرد به تمسخر به فروشنده گفت که من نمی فهمم تو چی میگی و با هم خندیدن !! 
این همه حرف زدم که بگم دارم به این فکر می کنم که واقعا یه ده سنتی این قدر خنده داره !! 

۴ نظر:

  1. خب نمیتونستی از کردیت کارد استفاده کنی :)

    هر چیزی می تونه این قدر خنده دار باشه ..شاید یه ساعت کاریش رو تقسیم بر دقیقه کرده بود و میدونست که هر دقیقه چقد پول میگیره و وقتی باهات بحث میکرد بیشتر از ده سنت زمان گذاشته بود برای فهموندن این قضیه ..:P

    پاسخحذف
  2. به خاطر برخورد زشت این یارو ازت معذرت می خواییم
    دفعه های بعد می تونی رایگان از فروشگاه ما خرید کنید


    البته اگه دفعه بعد زبون نفهم بازی در نیاری ها ها ها ه اها ها ه اه اها هاه اه ا
    مردم از خنده

    پاسخحذف
  3. اتفاقا امروز از همون فروشگاهه خرید کردم و دقیقا همون اتفاق تکرار شد ولی این دفعه من فهمیدم که پنجاه سنتی می خواد بهش دادم :))

    پاسخحذف